loading...
مهدی موعود
محمد مهدی بازدید : 27 جمعه 27 دی 1392 نظرات (0)

کُلَینی در کتاب "کافی" روایت نموده که : ولادت با سعادت وجود اقدس امام زمان (عج) در سال 255 هجری روی داده است.

شیخ صدوق در "کمال الدین" نقل کرده که : چون مادر امام عصر (عج) حامله گشت،حضرت امام حسن عسکری (ع) به وی فرمود : پسر میاوری که نامش محمد و پس از من،جانشین من خواهد بود.

و هم صدوق در کمال الدین از استادش ابن ولید قمی و از محمد بن عطار از حسین بن رزق الله از موسی بن محمد بن القاسم بن حمزة بن الامام موسی بن جعفر (ع) و او از حکیمه خاتون دختر امام محمد تقی (ع) روایت نموده که گفت: امام حسن عسکری مرا خواست فرمود: عمه!امشب نیمه شعبان است،نزد ما افطار کن که خداوند در این شب فرخنده کسی به وجود میاورد که حجت او در روی زمین میباشد،عرض کردم: مادر این نوزاد مبارک کیست؟! فرمود: نرجس . گفتم : فدایت گردم!اثری از حاملگی در نرجس خاتون نیست. فرمود همین است که میگویم،سپس به خانه حضرت در آمدم و سلام کرده،نشستم.

نرجس خاتون آمد کفش از پای من در آورد و گفت : ای بانوی من شب بخیر ! گفتم: بانوی من و خاندان ما توئی! گفت: نه! من کجا و این مقام بزرگ؟! گفتم: دختر جان! امشب خداوند به تو پسری موهبت میکند که سرور دو جهان خواهد بود. چون این سخن بشنید،با کمال حجب و حیا نشست.

سپس نماز شام گذاردم و افطار کردم و خوابیدم.سحرگاه برای اداء نماز شب برخاستم. بعد از نماز دیدم نرجس خوابیده و از وضع حمل او خبری نیست،پس از تعقیب نماز دوباره خوابیدم وبعد از لحظه ای با اظطراب بیدار شدم،دیدم نرجس خاتون خوابیده است. در آن حال دربارۀ وعده امام تردید میکردم،که ناگهان حضرت از جائیکه تشریف داشتند با صدای بلند مرا صدا زده فرمودند: عمه! تعجب مکن که وقت نزدیک است!

چون صدای امام را شنیدم، شروع به خواندن سوره "الم سجده" و "یس" نمودم،در این وقت نرجس با حال مضطرب از خواب برخواست، من به وی نزدیک شدم و نام خدا را بر زبان جاری کردم و پرسیدم: آیا احساس چیزی میکنی؟ گفت: آری. گفتم: ناراحت مباش و دل قوی بدار ، این همان مژده است که به تو دادم ، سپس هر دو به خواب رفتیم.

اندکی بعد برخاستم دیدم بچه متولد شده و روی زمین با اعضاء هفتگانه خدا را سجده میکند، آن ماه پاره را در آغوش گرفتم دیدم بعکس نوزادان دیگر، از آلایش ولادت پاک و پاکیزه است!

این هنگام امام حسن عسکری (ع) صدا زد: عمه جان! فرزندم را نزد من بیاور. چون او را نزد پدر بزرگوارش بردم،امام  دست زیر رانها و پشت بچه گرفت و پاهای مبارک او را به سینۀ مبارک چسبانید و زبان در دهانش گردانید و دست بر چشم و گوش و بند های او کشید و فرمود : فرزندم ! با من حرف بزن ! آن مولود مسعود گفت:اَشهَدُ اَن لا اِلهَ اُلَّا اللهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَه وَ اَشهَدُ اَنَّ مُحَمَّدا رَسُولُ اللهِ آنگاه بر امیر المومنین و ائمه طاهرین علیهم السلام درود فرستاد  و چون به نام پدرش رسید،دیدگان گشود و سلام کرد. امام فرمود: عمه جان! او را نزد مادرش ببر تا با او نیز سلام کند و باز نزد من برگردان. چون او را نزد مادرش بردم سلام کرد ، مادر نیز جواب سلامش را داد. سپس او را پیس امام حسن عسکری (ع) بر گردانیدم.

حضرت فرمود:عمه ! روز هفتم ولادتش نیز بچه را نزد من بیاور. صبح روز نیمۀ شعبان که بخدمت امام رسیدم سلام کردم ، روپوش از روی او برداشتم ولی بچه را دیدم عرض کردم : فدایت گردم بچه چه شد؟ فرمود : عمه جان ! او را به کسی سپردم که مادر موسی فرزند خود را به او سپرد.

چون روز هفتم بحضور امام شرفیاب شدم فرمود : عمه فرزندم را بیاور. او را در قنداقه پیچیده نزد حضرت بردم . امام مانند بار اول فرزند دلبندش را نوازش فرمود و زبان مبارک آنچنان  در دهان او مینهاد که گوئی شیر و عسل به او میخوراند . سپس فرمود : ای فرزند با من سخن بگو !گفت :" اَشهَدُ اَن لا اِلهَ الَّا اللهُ" آنگاه بر پیغمبر خاتم (ص) و امیر المومنین (ع) و یک یک ائمه تا پدر بزرگوارش درود فرستاد سپس این آیۀ شریفه را تلاوت نمود:

"اراده کرده ایم که منت بنهیم بر آنان که در زمین زبون گشتند و آنها را پیشوایان و وارثان زمین قرار دهیم و آنها را در زمین جای دهیم و به فرعون و هامان و لشکریان آنان نشان دهیم آنچه را که آنها را از آن میترسیدند."

موسی بن جعفر راوی این حدیث میگوید: این روایت را از عقبه خادم امام حسن عسکری (ع) پرسیدم و او نیز گفتۀ حکیمه را تصدیق کرد.

در کتاب "کمال الدین" از معلی بن محمد روایت نموده که گفت : از امام حسن عسکری (ع) نقل شده که چون زُبَیری به قتل رسید حضرت فرمود : اینست پاداش کسیکه نظر رحمت حق را نسبت به اولیائش دروغ دانست و گفته بود مرا خواهد کشت و فرزندی نخواهم داشت که جانشین من باشد ، ولی او دید که خود کشته گشت و خداوند فرزندی به نام محمد به من موهبت کرد در سال 256 هجری.

این روایت در غیبت شیخ طوسی هم آمده است. و نیز در کمال الدین روایت میکند که امام زمان (عج) شب نیمه شعبان سال 255 متولد گردیده است . و هم در کتاب مزبور است که چون امام زمان (عج) از مادر بزاد،دو زانو نشست و در حالیکه انگشت مبارک به سوی آسمان داشت عطسه ای کرد و فرمود :"اَلحَمدُللهِ رَبِّ العالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِه ستمگران چنین پنداشته اند که حجت پروردگار از میان رفته است ، اگر به ما اجازه سخن گفتن میدادند هر گونه تردیدی بر طرف میشد."!در "غیبت" شیخ طوسی به سند دیگر هم روایت شده است:

در کمال الدین از ابراهیم بن محمد و او از نسیم خادم امام حسن عسکری (ع) نقل میکند که گفت : شب دوم ولادت امام زمان به حضورش مشرف شدم ، در آن هنگام در حضور آن آقا زادۀ عزیز عطسه ام گرفت ، امام فرمود: "یَرحَمُکَ اللهُ" از این کلام آقا بسیار شاد گشتم آنگاه فرمود: آیا دربارۀ عطسه چیزی به تو نگویم؟! عرض کردم:بفرما! فرمود: عطسه تا سه روز موجب دوری از مرگ است. در غیبت شیخ طوسی به جای شب دوم شب دهم نقل شده.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
تمام تلاشمون اینه که حقایق رو آشکار کنیم و تا جایی که میتونیم انحرافات به وجود اومده را از بین ببیریم.اللهم عجل لولیک الفرج
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    در حال حاظر مردم به داشتن یک منجی احساس نیاز میکنند؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 12
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 18
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 14
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 17
  • بازدید ماه : 14
  • بازدید سال : 54
  • بازدید کلی : 878