loading...
مهدی موعود
محمد مهدی بازدید : 20 سه شنبه 24 دی 1392 نظرات (0)

در دولت محمد شاه قاجار و صدارت حاجی میرزا آقاسی ایروانی که درویشی سخیف و بی تدبیر بود، و به هنگامی که درست پانزده سال از شکست فتحعلی شاه و از دست دادن شهر های قفقاز میگذشت، و زمانی که تازه به واسطه تهدید و فشار دولت انگلیس محمد شاه افغانستان را بعد از دو سال محاصره از دست داد و با سر شکستگی و بدون اخذ نتیجه به پایتخت بازگشت، در آنموقع که سیاست روس و انگلیس یکی از شمال و دیگری از جنوب برای دست اندازی به ایران و تامین منافع استعماری خود شدیداً سرگرم رقابت و گل آلود ساختن آب و گرفتن ماهی مقصود خود بودند و در وقتیکه مردم ایران نوعاً بر اثر از دست دادن قسمتی از کشور خود و سلطۀ اجانب و شیوع ظلم و تعدّی درباریان بیرحم و اجحاف و تعدّی حکام سنگدل و فقر و پریشانی عمومیبه ستوه آمده بودن و در شهری شاهزاده ای علم مخالفت با محمد شاه بر افراشته و دم از استقلال میزد، و در نتیجه جان و مال و عرض و ناموس مردم در معرض تلف و خطر قرار داشت؛آری در چنین زمان حساسی زمینه برای یک مهدویت دیگر و ظهور امام زمان قلابی در داخلۀ ایران از هر جهت فراهم بود.

کارگردانی که سر رشته دار کار بود ،میدانست که باید از فرصت حداکثر استفاده را نمود و کسی را وارد میدان کرد که بعضی از علائم مهدویت در وی باشد لااقل میان مردم معروف به سیادت و جوان و در واقع احساساتی و آماده هر گونه تحریک و آشوب باشد ،تا هیجانات عمومی،خود انگیزۀ ادعای او شده نقشه از هر جهت تکمیل گردد.

میرزا علی محمد نامی،پسر میرزا رضای شیرازی؛چندی در بوشهر منشی تجارتخانه دایی خود بود.وی برای تحصیل علوم دینی به کربلا رفت و مدتی پای درس سید کاظم رشتی شاگرد شیخ احمد احسائی،سر سلسلۀ شیخیه که در بافندگی و ادعاهای عجیب و غریب مهارتی بسزا داشت،و یک دسته از طلاب افراطی در درس وی اجتماع میکردند،حضور یافت.

میرزا علی محمد مدتی در بوشهر به منظور تسخیر خورشید در پشت بام و آفتاب سوزان آنجا به ریاضت پرداخته بود؛ و از این راه مشاعرش تکان خورده،دچار خبط دماغ شد.به طوریکه تمام سلولهای بدنش در ناراحتی و تشنّج شدیدی میسوخت.کارگردان شخصی ماهر به نام "کینیازدالگور کی" منشی سفارت روسیه در تهران بود، و خود تظاهر به اسلام میکرد،زن مسلمانی گرفته بود و حتی به لباس روحانیت در آمدهو به خاطر یافتن چنین هنرمندی برای ایفای نقش به کربلا رفته بود و در درس سید کاظم رشتی و میان طلاب جا گرفت.کارگردان میرزا علی محمد شیرازی را برای ادعای بابیت و ابراز ارتباط خود با امام زمان شیعیان که شب و روز فریاد اَلعَجَل اَلعَجَل مردم برای ظهورش بلند بود و از هر کسی دیگر بهتر و مناسب تر تشخیص داد ،و برای صید او به کار پرداخت.

دیری نپائید که مردم ایران شنیدند،میگویند امام زمان ظهور کرده و بنابراین دوران عیاشی و خود کامگی شاهزادگان قاجار و ظلم و بیداد حکام آنها به سر آمده، و عنقریب نه تنها ایران بلکه تمام جهان گلستان خواهد شد؛ و ظلم و ستم برای همیشه ریشه کن میشود، خوشبخت کسیکه زودتر به سوی او بشتابد.

بدیهی است عوام کالانعام زود باورِ رنجیدۀ آنروز ایران چه غوغائی بر پا کردند، و به خصوص وقتی دیدن غالب علمای (شیخیّه) و سادات آنها که اطلاع یافتند وی از پای درس سید کاظم رشتی برخاسته،به وی گرویدند،بیشتر موجب اشتباه دیگران شده،بیخیالی واهی و فقط برای رهائی از ظلم و زور به گمان اینکه دیر به یاری امام زمان بشتابند نزد خداوند و پیغمبر مسئول؛یا به پندار اینکه اگر کسی زودتر به او بگرود و از آن سیصد و سیزده نفر میباشند!دسته دسته به وی گرویده، و همانطور که حریف بیگانه منظور داشت،غوغائی بر پا شد.

در این بین زنی طنّاز و عشوه گر و زیبا به نام "زرّین تاج" دختر ملّا صالح برغانی قزوینی که بعد ها بابیها بعلاوۀ لقب "طاهره" که به او دادند "قرّة العین" هم خواندند نیز به صف آنها پیوست.این زن باسواد و بسیار با ذوق بود و شعر پر شور و زیبا می سرود.چون عمویش حاج ملّا علی شیخی مشرب بود، وبعد به سید باب پیوست،این زن جوان و دلفریب هم خانه و شوهر و دو فرزندش را رها ساخت و به دنبال سر و صدای باب سید جوان زیبا افتاد، و دست به هر کاری زد؛در آن موقع که زنان ایران سخت در حجاب به سر میبردند وی با سر و روئی باز به جمع بابیها و به طرفداری از امام زمان نو ظهور در ایران(نه در مکه و عربستان که محل ظهور است)پیوست.

وجود این زن با آن آزادی و بی بند وباری محفل احباب را رونقی دیگر بخشید.گاهی در "بدشت"گرگان شبها را با وی به صبح آوردند و زمانی با دسته ای به نقاط دور و نزدیک رفتند، واز این قبیل کارها که گفتنی نیست و حتی در توابع بهائیان نیز ثبت و موجود است.فتنه باب در ایران موجب بدبختی ها و زد و خورد ها و پریشانیها شد و دولت و ملت را به وضع فلاکت باری مواجه ساخت.ناچار سید باب را که منشاء آن فتنه و فساد بود گرفته،چندی در شیراز و بعد در خانۀ"معتمد الدوله گرجی" حاکم اصفهان که یک ارمنی مسلمان نما بود،نگاه داشتند.معتمدالدوله به تحریک کارگردان روسی بدون اجازه از دربار به بهانۀ اینکه میخواهد با تحت نظر گرفتن باب جلو فتنه را بگیرد،شش ماه باب را در اندرون خانه جای داد و او را تشویق به ایفای نقش خود کرد.باب هم نامه ها و کتابها نوشت و مخفیانه به شهر ها فرستاد،تا اینکه اورا به ماکو فرستادند و در قلعه چهریق زندانی نمودند.میرزا علی محمد در آنجا توبه نامه ای به خط خود نوشت و از امام زمانی استعفا کرده و همه چیز را تکذیب نمود.ناچار او را از آنجا به تبریز فرستادند.در تبریز جمعی از علماء در حضور ناصرالدین شاه ولیعهد،با وی گفتگو نمودند، و میرزای بیچاره در پاسخ سوالات سطحی فروماند و به امر ناصرالدین شاه کتک مفصلی به وی زدند.

میرزا علی محمد شیرازی"باب"علناً ادعاء مهدویت کرده بود و مدعی بابیت و ارتباط و نمایندگی امام زمان بود؛اما کارگردان روسی و عوام الناس ایرانی هم نگذاشتند این آتش خاموش شود،بلکه هر لحظه آنرا دامن زده کشور را به خاک و خون و فتنه و آشوب کشیدند.

خوشبختانه در این میان محمد شاه قاجار مریض و جان سپرد و دوران صدراعظمی حاجی میرزا آقاسی درویشی سپری شد،ناصرالدین شاه ولیعهد جوان از تبریز به تهران آمد و بدون فوت وقت بر تخت نشست و یکی از نوابغ و شخصیت های برجسته سیاسی و نظامی ایرانی یعنی میرزا تقی خان امیر کبیر به صدارت رسید،و با اندک زمانی اوضاع در هماشیدۀ مملکت را سر و سامان بخشید.

میرزا تقی خان امیر کبیر مرد با کفایت و صدر اعظم کاردان و وزیر با تدبیری بود که اگر دست خیانت خائنین داخلی و داس سیاست خارجی نهال وجود او را قطع نکرده بود امروز ایران،ایران دیگری بود.ولی همان سیاستی که تازه با ظهور امام زمان شیرازی معرکه گرمی به پا کرده بود و از آن تنور گرم نان میگرفت،نگذاشت این مرد بزرگ ایران بیش از سه سال بر این آب و خاک حکومت کند وبالاخره در حمام فین کاشان به سرنوشت حیات پر افتخار او خاتمه دادند و ایران را به این روز سیاه نشاندند.

امیر کبیر بعد از چندی که به کار مملکت پرداخته بود و آشوبهائی که در اطراف کشور پدید آمده بود فرو نشاند،اقدام به خاموش ساختن فتنه بابیها و گوشمالی این امام زمان پوشالی نمود و بالاخره برای اینکه نقطۀ امید کارگردان این صحنه و مردم همج الرعا را از میان ببرد،دستور داد در سال 1266 میرزا علی محمد باب را در میدان مشق تبریز تیر باران کنند و با مرگ او به کلی سر و صدای بابیگری را خاموش سازند،بطوریکه تا او بر سر کار بود کسی جرات نداشت از بابیگری دم بزند.

ولی بعد از عزل میرزا تقی خان امیر کبیر،میرزا آقا خان نوری مشاور مخصوص حاج میرزا آقاسی که در دولت امیر کبیر برای حفظ جان خود،پناه به سفارت انگلیس برده بود،بر سر کار آمد و با روی کار آمدن وی بابیه دوباره مانند مورچه از سوراخها سر بدر آوردند، و دو برادر همشهری خود یعنی میرزا یحیی و میرزا حسینعلی نوری پسران میرزا عباس نوری مازندرانی را با جمعی از بابیان بعد از واقعه سوء قصد و تیراندازی به ناصرالدین شاه که چند ماه زندانی بودند با وساطت سفیر روسیه در سال 1299،آزاد نموده و به بغداد تبعید کرد.این دو برادر چند سال در بغداد ماندند،سایر معروفین بابیان هم از ایران گریخته در بغداد به آنها ملحق شدند،چون در آنجا هم وجودشان را خطرناک تشخیص دادند، و در روز اول محرم که روز ولادت باب است به جشن و شادمانی پرداختند با اعتراض مسلمانان و دخالت دولت ایران،دولت عثمانی آنها را به شهر "ادرنه"واقع در ترکیه تبعید کرد.در ادرنه اختلاف دو برادر میرزا حسینعلی و میرزا یحیی که هر کدام خود را جانشین باب میدانست بالا گرفت.

کار به زدو خورد و رسوائی کشید و بعد از چند سال میرزا یحیی که بابیها او را "صبح ازل" نامیدند،به جزیره قبرس و میرزا حسینعلی به شهر"عکّا"واقع در فلسطین که آنموقع در دست دولت عثمانی بود تبعید گردید.در اینموقع عدۀ کمی از بابیها به ناچاری میرزا یحیی"صبح ازل"را بنّص صریح باب جانشین بلافصل میرزا علی محمد دانسته و به "ازلی"معروف گشتند،و بقیه که اکثریت داشتند میرزا حسینعلی که خود را "بهاءالله" معرفی میکرد بریاست بر گزیده و به "بهائی"مشهور شدند، وبالاخره کارگردان ماهر که از دیر زمانی چشم طمع به این آب و خاک دوخته بود،رل خود را خوب ایفا کرد و نگذاشت دامنۀ این سر وصدا فرونشیند و عوامل کار و ایادی آنها از داخل این کشور ریشه کن شود و حتی تاکنون هم ول کن معامله نیستند.با این فرق که از وقتی که آن دو برادر به قبرس و عکّا تبعید شدند،رابطه آنها با روسیه قطع و بعد از جنگ جهانی اول که هر دو منطقه به تصرف انگلستان در آمد "عباس افندی" پسر میرزا حسینعلی به پاس خدمات صادقانه به بریتانیای کبیر به لقب"سِر" مفتخر شد و از آنروز "سِر عبدالبهاء"خوانده شد.بعد ها نیز نوۀ او "شوقی افندی"یکی از عاملین موثر اجرای سیاست دولت مزبور در ایران به شمار آمد.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
تمام تلاشمون اینه که حقایق رو آشکار کنیم و تا جایی که میتونیم انحرافات به وجود اومده را از بین ببیریم.اللهم عجل لولیک الفرج
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    در حال حاظر مردم به داشتن یک منجی احساس نیاز میکنند؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 12
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 15
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 11
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 14
  • بازدید ماه : 11
  • بازدید سال : 51
  • بازدید کلی : 875